۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

نکات مهم ویژه نامه خاتون (روزنامه ایران مرداد ماه 90)

1- صفحه اول:
سعید مرتضوی در لیست مشاوران
عکس «اعظم السادات فراحی همسر رییس جمهور» در ردیف دوم و در زیر آن تصویر منسوب به آتوسا با عنوان «شهبانوی پارسی»
2-صفحه 30:
مصاحبه با کلهر و تقبیح رنگ مشکی چادر
3-صفحه 71:
عکس طرفداران بی حجاب حزب الله لبنان و احمدی نژاد
4-صفحه 123:
نقاشی عبوسی از سردار احمدی مقدم با تیتر :« ای گشت مرا ارشاد کن»
5- صفحه 124:
زیر تیتر روز شمار گشت ارشاد از ابتدا تا ناکجا
این مطلب نکات ویژه ای دارد:
الف- پیش پرده بخشنامه موسوی در مورد پوشش ادارات
ب- «پرده سوم: نا هماهنگی نیروی انتظامی با دستور رییس جمهور در اجرای قانون حجاب و عفاف»
ج- (جالب ترین نکته ویژه نامه) پرده پنجم:«عملیات رسانه های اقتدارگرا برای جریحه دار کردن احساسات مذهبی مردم/سرپل های جریان اقتدار گرا فعال می شوند.»
در لیست این رسانه ها آمده است:
فارس نیوز-رجا نیوز- یالثارات و...
د- «پرده هشتم: منتقدان بی امان به احمدی نژاد می تازند/ احمدی نژاد تحت تاثیر مشایی است»
در میان منتقدان تصاویر جنتی رسایی و علم الهدی و علی مطهری دیده می شود.
ذ- پرده دهم تا چهاردهم در دفاع از احمدی نژاد و مشایی است و در این راه از نظرات رهبری نیز استفاده شده است
شاید همه چیز تصادفی باشد و شاید...
سئوال اصلی این است چرا؟

۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

گفتمان آزاد تحلیلی


یه چت دوستانه با یه دوست در مورد مملکت! شرمنده ام بخاطر ادبیات بی ادبانه اما نخواستم اصالت گفتمان عوض بشه
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
من: سلام خوبی؟ چه خبرا؟
دوستم: دسته تبر
م: چرا؟
د: تو در چه حالی؟
م: بد نیستم
د: چراغ نداره
م: منم نفت نداره!
د: از مملکت چه خبر؟
م: مگه امروز روزنامه ایران رو ندیدی چیکار کرده که میپرسی از مملکت چه خبر؟
د: نه بابا من امروز آف بودم
م: اِاِاِ
د: الانم با موبایلم تو آرایشگاه ON هستم
م: امروز یه گزارش ویژه کار کرده از میرحسین تا مصباح همه رو بسته بود به یه طناب که شما میگین دولت جنگیره
د: اِاِاِ
م: والا
د: نگو
م: آخرشه دیگه! هاشمی، باهنر، مصباح، توکلی و ... واسه همشون از آقا مایه گذاشته بود!
د: از ما چیزی ننوشته بود؟
م: چرا؛ نوشته بود قرار کون ملت رو پاره کنن دسته جمعی
د: پس روغن بزنیم
م: آره دیگه، ارز و سکه که گرون شد، تیر که کرایه تاکسی 15% و بلیط مترو 30% گرون میشه، برق هم که 5 برابر میشه تو فصل گرما، کارخونه هام که تعطیل هستن، دیگه چی میخوای؟
د: یه نفر فامیل ... روزی 50 میلیون ارز وارد بازار میکنه. خبر تایید شده
م: روغن نزن، کره بزن، قراره سهمیه کره ویژه کون بدن که بی حس کننده هم داره، خب معلومه، از اساس معلومه، خبر تایید شده اینا نداره. جنگه تو انتخابات. قراره کره کون بدن رای بگیرن. کره رو هم که مجانی نمی دن! باید پولش از یه جایی در بیاد!
د: لبریزی ها...
م: آقا که از پس انداز ور میداره، محمودم که تو اقتصاد نفتی تک چرخ میزنه
ک.. شعرام مونده رو دستم باید یه جا خرج کنم، میخوای برم تو وبلاگم بنویسم
د: بگوووو عزیزم،بنویس اسم منو هم بنویس با هم بریم ددر
م: دیگه ددر تعطیله، بخش سوانح نیروی انتظامی داره تمرین میکنه، رد شدن تصادفیه کامیون از روی وبلاگ نویس، انفجار گاز و سایر انفجارهای مغناطیس، غرق شدن در جوب، ترکیدن به علت مننژیت، گرما زدگی در ساعت 7 صبح و...
د: ک... شعرات ارزش این همه اتفاق رو داره
م: حالا خندیدی؟
د: نه!
م: چرا؟
د: روحم خسته است همین جوری
م: ای بابا نکنه سردار مدحی بهت نفوذ کرده؟
د: از دیو و دد ملولم
م: میگم کار اطلاعاتیشون خوبه، بهت نفوذ نکردن که؟
....
 -----------------------------------------------------------------------------------------
اصل ماجرا:
 me:  salam

khobi?
che khabara?
my friend:  Daste tabar
 me:  chera?
my friend:  To dar che hali
 me:  bad nistam
my friend:  Cheragh nadare
 me:  manam naft nadare
my friend:  Az mamlekat che khabar?
 me:  mage emroz rozna,e irano nadidi chikar karde ke miporsi az mamlekat che khabar?
my friend:  Na baba man emrooz off boudam
 me:  eee
my friend:  Alanam ba mobil to arayeshgah on hastam
 me:  emroz ye gozareshe vizhe kar karde bod az mirhossein ta mesbah hamaro baste bood be ye tanab ke shoma migin dolat jengire
my friend:  -eeeeeeee
 me:  vala
my friend:  Nagooooo
 me:  akhreshe dige
hashemi, bahonar, mesbah, tavakoli va...
vase hamashonam az agha maye gozashte bod!
albate invariaro yekam moadabane tar gofte bod goh nakhorin mashaiii mahe
my friend:  Az ma chizi naneveshte bood
 me:  chera
neveshte bod gharare kone melato pare konan daste jamiii
my friend:  Pas roghan bezanim
 me:  are dige
arzo seke ke geron shod
tir keraye taksi 15 darsad blit metro ham 30 darsad geron mishe
bargham ke 5 barabar mishe to fasle garma
karkhonrham ke tatilan dige chi mikhay?
my friend:  Ye nafar famile ...... roozi 50 milion arz varede bazar mikone khabare taeed shode
 me:  roghan nazan kare bezan gharare sahmie kare vizhe kon bedan ke bi hes konande ham dare
khob malome az asas malome
khabar taiiid shode ina nadare
jange to entekhabat
gharare kare kon bedan ray begiran
kararo ham ke majani nemidan
baiad polesh az ye ja dar biad
my friend:  Labrizi ha.........
 me:  agha ke az pasandaz var midare mahmodam ke to eghtesad tak charkh mizane
are mesle to
kos sheram monde ro dastam baiad yeja kharj konam
mikhay beram to weblogam benvisam
my friend:  Begoooooo azizam
Benevis esme mano ham benevis ba ham berim dadar
 me:  dige dadar tatile
bakhshe savanehe niroie entezami dare tamrin mikone
rad shodan tasadofie kamion az roye weblog nevis
enfejare gaz
ghargh shodan dar job
terkidan be elat gaz gereftegiio ina
garma zadegie saat 7 sobh
va...
 my friend:  Kose sherat arzeshe in hame etefagho dare
 me:  babaii be andaze kafi khandidi?
eee
khob alan piadash mikonam
my friend:  Emrooz hale khandidan nadaram
 me:  chera?
my friend:  Cheragh nadare
 me:  jedi chizi shode?
:O
 my friend:  Rooooham khastast haminjooooori
 me:  ey baba nakone sardar madhi behet nofoz karde?
my friend:  Az divo dad malooooolam
 me:  migan kare etelatishon khobe behet nofoz nakardan ke?
my friend:  Madh ke sahle hamdeshooonam adadi nist
Ba moshaver chikar dashti?
 me:  bebin ina nofozeshon khob shodeha mesle ghabl nist
mage nadidi?
oon ba man kar dasht!
my friend:  Eeeeeeee
Mostashar toei?
Motad shodi?
 me:  are
kieeeeeeeeeee
kieeeeeeeeeeeeeeee
man kojam?
beram khoneeee
beram khone
my friend:  Boro
 me:  daram goftemanemon ro type mikonam bezaram to fb
my friend:  Nagoooooeiam
 me:  na negaran nabash
esmeto nemizanam mizanam dostam 
my friend:  Pas begooooeiam
 me:  ok
my friend:  Bye bye see you
 me:  bye




۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

پشكل درماني!

تعريف: استعمال مقادير بسيار زياد پشكل جهت تقويت و سود دهي بيشتر...
تاريخچه: بشر؛ اين آدم خوب ابتدا به دام پروري روي آورد و پس از توليد پشكل فراوان و خودكفايي در پشكل، براي مصرف بهينه آن به كشاورزي روي آورد. بشر از پشكل جهت تقويت زمين استفاده كرد. اينكه اولين كتاب در زمينه پشكل چه زماني نوشته شده و اين كتاب در چه تاريخي در دانشگاه تدريس گرديد نيز به درستي مشخص نيست. آنچه مسلم است كشاورزان در استفاده از پشكل در تقويت زمين به موفقيتهاي شاياني دست يافتند و توانستند با افزايش توليد آدمها را غذا بدهند.
در سالهاي اخير به تدريج با نفوذ افراد كشاورز به شهرداري ها، برنامه مدون پشكل درماني ابتدا در ايجاد فضاهاي سبز شهري تدوين و اجرا گرديد. با توجه به موفقيتهاي بدست آمده در زمينه سبز شدن فضاهاي شهري معضلات و عوارض پشكل درماني ناديده گرفته شد. عوارضي همچون آلودگيهاي ميكروبي و بوي نامطبوع با توجه به مزاياي موجود قابل تحمل فرض شد و مردم مجبور به تحمل گرديدند.
با ارتقاء كشاورزان به مدارج بالاتر پشكل درماني در عرصه هاي مختلف مورد توجه قرار گرفت.
الف- پشكل درمانيِ اقتصادي: در اين زمينه پولِ ملي دقيقا مثل پشكل به اقتصاد تزريق گرديد. اين كار در طرحهايي همچون بنگاه هاي زود بازده و هدرمندي يارانه ها اعمال گرديد.
ب- پشكل درماني سياسي: در اين راستا راي همپايه پشكل فرض شده و به صورت فله اي براي تقويت يك جناح به كار گرفته شد.
ج-پشكل درماني فرهنگي: مهاجراني، مشايي، بقائي، منشور اخلاقي، گشت ارشاد،....
د-پشكل درماني هسته اي: همه منافع ملي مانند پشكل به پاي حق مسلم ريخته شد تا تقويت گردد.
ج-پشكل درماني اجتماعي: لايحه حمايت از خانواده، جامعه مدني،...
د-پشكل درماني قضايي: ارائه دادخواستهاي فله اي براي مجرمين فله اي و حكم هاي فله اي و....
ه-پشكل درماني قانوني: رفتار پشكل گونه با قوانين و برنامه هاي مدون
آنچه كه مسلم است پشكل درماني به طرز خارق العاده اي مورد توجه حاكميت قرار گرفته است. اما عده اي از صاحب نظرانِ بي بصيرت معتقدند كه پشكل درماني تنها در عرصه كشاورزي مفيد بوده و در ساير موارد موجبِ به گند كشيده شدن امور مي گردد.

۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

شادی هزاران طرفدار تيراختور در خیابان های تبریز


هزاران هوادار پرشور تيراختور پس از برد این تیم بر استقلال تهران در خیابان های تبریز به شادمانی پرداختند.
دقایقی پس از پایان این بازی هواداران تيراختور علیرغم حضور گسترده ماموران امنیتی، با سر دادن شعارهای هواداری از تیم محبوبشان شادی خود را نشان دادند.
علیرغم حضور گسترده ماموران نیروی انتظامی از مدتی پیش از پایان بازی در خیابان های تبریز، هیچ ممانعت و برخورد خشونت آمیزی با طرفداران تيراختور صورت نگرفته است.
گفتنی است، تیم تيراختور عصر امروز در بازی برگشت با تیم استقلال تهران موفق شد این تیم را در خانه اش با نتیجه دو بر یک شکست دهد.
گل های تيراختور را محمد نصرتی و جاسم کرار در دقایق شش و 85 و تک گل استقلال را سید مهدی سید صالحی در دقیقه 34  به ثمر رساند.
با این پیروزی تیم فوتبال تيراختور 50 امتیازی شد و جایگاهش را در مکان چهارم جدول رده بندی لیگ برتر تحکیم بخشید و به جمع مدعیان قهرمانی پیوست.
فيلم ها:

۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

به دنبال اعتراضات فشار بر دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز با اخراج 10 نفر از دانشجویان از خوابگاه شدت گرفت



در پی اعلام سه شنبه های اعتراضی، دانشجویان  صنعتی سهند تبریز نیز همچون سایر دانشگاه ها نسبت به زندانی کردن میر حسین موسوی و مهدی کروبی و همسرانشان دست به اعتراض زدند. دانشجویان این دانشگاه در ادامه روند اعتراضات خود پس از برگزاری اعتراضات 16 آذر و اعتراض به حضور صفار هرندی در این دانشگاه این بار با شعار های شبانه در خوابگاه حمایت خود را از جنبش سبز اعلام کردند. آنها با شعارهای نظیر الله اکبر، یا حسین میر حسین، مرگ بر دیکتاتور و با خواندن سرود یار دبستانی همبستگی خود را با جنبش سبز اعلام کردند. در پی این اعتراض 10 نفر از دانشجویان بدون برگزاری هیچگونه جلسه کمیته انظباطی و یا محاکمه ای و بدون تذکر قبلی نامه ی تخلیه ی خوابگاه را دریافت کردند. در این نامه بدون اشاره به علت اخراج تنها نوشته شده بود در اسرع وقت اقدام به تخلیه خوابگاه نمائید. دانشجویان با مراجعه به مسئولین دانشگاه تا کنون هیچ جوابی دریافت نکردند.
همچنین حراست دانشگاه با احضار عده ای از دانشجویان به حراست به تهدید و ارعاب آنها پرداخته است. این احضارها توسط آقای غفوری که به تازگی ریاست حراست دانشگاه را به عهده گرفته است صورت میگیرد و بدون هیچگونه پایه و اساسی تنها صرف اشاره به اینکه دانشجویان نظم خوابگاه را بهم ریخته اند به تهدید علیه آنها پرداخته است. در این روزها تعداد زیادی از دانشجویان به طور پیاپی و به بهانه های مختلف جهت بازجویی و تهدید و ارعاب به طرق مختلف به حراست دانشگاه احضار می شوند.
مسئولین دانشگاه با توجه به جو اعتراضی موجود در دانشگاه سعی دارند مانع از ادامه ی روند اعتراضی شوند آنها اندکی پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری و شروع اعتراضات دانشجویی به طرق مختلف از جمله با بستن درب انجمن اسلامی طیف علامه ی این دانشگاه و احضار دانشجویان به کمیته های انظباطی و ... همه ی تلاش خود را در جلوگیری از این اعتراضات انجام داده اند که تا کنون موفق به انجام این کار نشده اند.
 روز یکشنبه دانشجویان با پخش تراکت و زدن برچسب به در و دیوار دانشگاه همه را دعوت می کردند تا به رغم هم ی فشارها در تظاهرات ساعت 17 روز سه شنبه در چهار راه آبرسان تبریز شرکت کنند تا اعلام کنند با اینگونه فشارها هرگز دست از اعتراض برنخواهند داشت

تا نياموزيم همين است( چرا مصر توانست اما...)


روزي نيست كه كسي به خاطر حرفي كه زده است محاكمه نشود و محكوم نگردد. يكي به ابداع واژه سبز الهي افتخار مي كند، آن ديگري غيرت سنجي انجام مي دهد و بي غيرتي كشف شده را در بوق و كرنا مي كند. عده اي از دوستان آبدارچي مدرسه فلان در سال 68 را به قتل و كشتار متهم مي كند. در اين ميان دسته اي از هويت طلبان روي جنبش سبز آرم فلان كس را مي چسبانند. آقاي فلاني ديروز افتخار فرهنگ بود يك شبه به لكه اي قهوه اي تبديل مي شود. يكي ديگر مي خواهد اثبات كند «ما هستيم»  اولين است.
آخر هم همه انگشت اتهامشان را در مقابلشان استوار مي كنند تا دلايل عدم سقوط ديكتاتوري را در ديگري عيان، بيان كنند. قرار بود از مصر و تونس بياموزيم!؟
نگاهي دوباره به مصر شايد راه را روشن تر كند.
«رهبران احزاب سیاسی لیبرال از جمله الغد و جبهه دمکراتیک در کنار اسلام گرایان اخوان المسلمین و هم چنین سیاستمداران قدیمی، روشنفکران و اعضای برجسته جریان ها و احزاب مخالف دولت مصر از جمله جنبش دموکراتیک تغییر، همگی زیر چتر این جنبش گرد آمده اند.»
اولين گام اين بود كه تمامي گروه ها با هر سليقه اي از سكولار تا مذهبي، از ليبرال تا چپ بر اساس يك اصل مشترك بهم پيوستند. اخوان المسلمين تمايلات خود را داشت، و حزب الغد هم اما....
 اصل ساده بود؛ آزادي و تن دادن به خواسته مردم. نيازي به نام بردن نيست، امروز جريانها و افرادي كه اظهار مي كنند كه اين اصل را قبول دارند طيف گسترده اي است كه اگر انرژي خود را صرف تخريب هم نكنند مي توانند جريان عطيمي را بوجود آورند.
شايد عده اي خرده بگيرند كه پس از پيروز چه مي شود؟ اين تصميم را بايد به ارده ملت وا گذاشت. در مصر و تونس هر بار كه خطايي رخ داده يا خواسته ملت تامين نشده باز به خيابان آمدند و نظرشان را اعمال كردند.
پس گام دوم اين است كه ما مردم بياموزيم اعتراض كردن را و بياموزيم نظرمان را بايد با صداي بلند و بدون ترس بگوييم و بگذاريم ديگران نيز نظرشان را با صداي بلند وبدون ترس بگويند.
براي دوستاني هم كه جنبش سبز را متعلق به شخص خاص مي دانند توصيه مي كنم. با هر اعتقادي و نظري به اين جنبش بپيوندند و اين تكثر مطلوب جنبش بوده و باعث مي گردد حاصل اين جنبش دموكراتيك تر و متكثر تر و فراگير تر باشد. واضح است كه هر كسي حق دارد نظر خود را بدون توهين و تخريب بيان كند اما اصل بر اين است كه آزادي و خواسته مردم هدف جنبش است. چون مردم و گروهاي مصري موانع را از سر راه اصل آزادي و اصل اراده ملي بايد برداشت. در مصر اولين مانع قدرت مطلقه ديكتاتور بود.
به اميد پيروزي.

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

بازداشت چند ساعته مسئول ستاد اصلاح طلبان حامي موسوي در تبريز

مهندس كهنموئي رئيس ستاد اصلاح طلبان حامي مهندس موسوي در تبريز پس از بازداشت و بازجويي چند ساعته آزاد شد. وي در حدود ساعت 5 در چهارراه آبرسان بازداشت شده بود. بنا بر گزارشات موثق ازمهندس كهنموئي خواسته شده در روزهاي آينده جهت پاره اي مسائل به مراجع امنيتي مراجعه نمايد.

حمله نیروی انتظامی و لباس شخصی ها به مردم/ چند جوان معترض در تبریز بازداشت شدند



نیروی انتظامی و لباس شخصی ها عصر سه شنبه به جمعيت معترض در خیابان آبرسانی تبریز حمله کرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
عصر سه شنبه، 10 اسفند همزمان با سراسر کشور، جمعي از مردم در حد فاصل خیابان آبرسانی و فلکه دانشگاه تبریز تجمع کردند که بلافاصله نیروی انتظامی و بسیج به جمع اعتراض کنندگان حمله ور شد.
نیروی انتظامی با مشاهده چند دختر دانشجو که در مقابل پاساژ اسکان تبریز اقدام به پخش روبان سبز و سر دادن شعارهای حمایت از مهندس موسوی کرده بودند به آنها حمله ور شدند.
ده ها نفر از مردم با دریافت روبان های سبز از این حرکت استقبال و حمایت کردند و نیروی انتظامی با هجوم به مردم قصد دستگیری دو دانشجو را داشت که دخالت عابران و اعتراض کنندگان مانع از دستگیری آنها شد.
به گزارش شاهدان عیني لباس شخصی ها عصر سه شنبه با استفاده از اسپري فلفل و سلاح سرد به جمع معترضان حمله کرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند و چند تن از معترضان را بازداشت كردند.
گفتنی است، تا دقایقی پیش تجمع تعدادی از تظاهر کنندگان در خیابان آبرسانی تبریز، علیرغم حضور گسترده نیروی انتظامی و لباس شخصی ها ادامه داشت.

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

براي آزادي...

باور كن نه سخت است نه خطرناك...
باور كن استبداد رفتني است و آزادي نزديك است، كافيست چند گام برداري. زياد دور نيست. كافي است يك روز زمستاني از هواي ِ زمستان لذت ببري. اگر نخواستي نه شعاري مي خواهد و نه فريادي. كافي است از اما حسين گام برداري تا آزادي...
فرقي نمي كند آهسته يا تند؛ با گامهايي كوتاه يا بلند. نيازي به تحليل هاي پيچيده هم ندارد. به آساني خوردن يك ليوان چاي داغ يا يك كاسه آش داغ در ميدان انقلاب در هواي زمستاني و سرد مي تواند لذت بخش باشد. يكي از يكشنبه هاي سال است و به اندازه خريدن يك رمان در مدح آزادي از كتابفروشي هاي انقلاب زحمت دارد. خورشيد آزادي بر بلنداي ايران خواهد دميد. مي دانم كه به تابيدنش ايمان داري. اما بگذار آنروز لبخندي از غرور بر لبانت باشد كه تو نيز گامي برايش برداشته اي. كافي است در شهر كسي را بي خبر نگذاشته باشي.
مي بيني عربده هاي از سر وحشت استبداد را؟ اما يكشنبه تو با لبخند گام بر خواهي داشت در ميان كساني كه جز آزادي چيزي نمي خواهند.
حتي اگر تا آزادي گام بر نمي داري بسته يِ كبريت يا فندكِ گوشه اطاقت را بردار و برو. يك شمع و يك سيگار بخر....
لازم نيست سيگار را روشن كني؛ شمع را روشن كن و گوشه خيابان بگذار. حتي اگر براي جوانان ايران دعايي و شمعي نداري براي حقيقتي كه هر روز قرباني مي شود شمعي بيافروز و به خانه ات برگرد.
باور كن براي آزادي تو هم مي تواني يك گام برداري، به اندازه افروختن يك شمع بر در خانه ات يا كنار ديوار كوچه.
آزادي نزديك است، باور كن  و براي آزادي ....

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

يادش به خير...

همين چند روز پيش را مي گويم. يادش به خير وي پي ان ها باز بود. جنبش سبز هم نعشي بيش نبود. راهپيمايي خود جوش 22 بهمن هم به لطف ملت هميشه در صحنه با حضوري 50 ميليوني برگزار شده بود و كيهان؛ اين روزنامه مردمي داشت از انقلاب اسلامي مصر حمايت مي كرد...
واي يادش بخير چه سرعتي داشت اينترنت هايمان. يارانه ها را هم كه ميريختند همه چيز شيرين مي شد. خدا از اين سران فتنه نگذرد. همه چيز را به هم ريختند. وكلاي ملت هم به خاطر همين مي خواستند اعدامشان كنند!
200 نفر آدم مزدور رفتند در خيابان! مي دانيد 200 نفر مزدور خيلي خطرناكند. اين مزدورها يك بسيجي را كشتند. البته عكس او را ديده ايم با آبت الله مرحوم فتنه. مي دانيد اين حيدر اطلاعات همه جا نفوذي دارد، در اسراعيل، در دانشكده هنر، در عكسي كنار منتظري...
داشتيم مي گفتيم از اين 200 آشغال 150 نفرشان را رادان گرفت، 1500 خانواده در دادستاني دنبال بچه هايشان مي گردند. اين 200 مزدور باعث شدند بي بي سي باز رفت! اينترنت كند شد! وي پي ان ها از كار افتادند. كلي نمايندگان مجلس؛ گلويشان پاره شد. مجلس رو چاله ميدان كردند در راه ولايت و كلي آبروي نظام رفت به خاطر 200 نفر. بابا اين چند مزور را بفرستيد خارج ما راحت شويم.
با تشكر- بسيجي ِ با شعور
------------------------------------------------
همزمان با نوشتن اين متن 20:30 مي ديدم! جالب بود كه نمايندگان خودشون رو به خاطر شهيد ژاله به در و ديوار مي زدند، انگار نه انگار كه كهريزكي هم بوده!
سردار هم كه از منافقين مي گفت! همونا كه جنازه هم نبودند!

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز به پيشواز 25 بهمن سبز رفتند

صحن آمفی تئاتر دانشگاه صنعتی سهند تبریز بار دیگر شاهد فریاد اعتراض دانشجویان به حضور عناصر دیکتاتوری در دانشگاه بود. صفار هرندی به دعوت نهاد رهبری دانشگاه به مناسبت سالگرد 22 بهمن در دانشگاه حضور یافته بود. برنامه با سخنرانی حجت الاسلام خدیوی، رئیس دفتر نهاد رهبری دانشگاه آغاز شد. وی در ابتدا پیرو اتفاقات قبلی روی داده در دانشگاه، با توجه به جو اعتراضی دانشجویان سعی در آرام کردن آنها و تشویق دانشجویان به سکوت و عدم اعتراض به حضور صفار هرندی داشت.صفار هرندی با بحث پیرامون صادر کردن انقلاب به سایر کشورها و کشیدن بحث به موضوعات کلی سعی در تحریف ماهیت انقلاب های مردمی سایر کشورها به ویژه انقلاب های مردمی مصر و تونس داشت. دانشجویان در اعتراض به این روند و نیز دیکتاتوری حاکم بر ایران و حضور عناصر کودتا در دانشگاه با خواندن سرود یار دبستانی آمفی تئاتر دانشگاه را ترک کردند. در پی این حرکت اعتراضی دانشجویان، صفار هرندی دانشجویان معترض را اغتشاشگر و عامل آمریکا خواند و اذعان کرد حضور او در دانشگاه های کشور همواره با اعتراض همراه بوده است. لازم به ذکر است که در طی مراسم بیانیه ی فعالین سیاسی دانشگاه تبریز و روزنامه کلمه و پیام میر حسین موسوی و مهدی کروبی در بین دانشجویان به صورت گسترده ای پخش شد. این اتفاقات در حالی رخ داد که حضور لباس شخصی ها و حراست در دانشگاه محسوس بود.
ويدئو خوانده شدن سرود يار دبستاني و ترك مراسم توسط دانشجويان در اعتراض به صفار رو اينجا ميتونين ببينين.

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

سحر نزديك است اگر...

اطلاع رساني و اطلاع رساني و اطلاع رساني تنها راه براي نجات ملتي است كه اين روزها با اعدام روزهايش را آغاز ميكند. جوانان، زنان و مادران و... هر روز براي ترساندن و ساكت كردن ملت بردار مي شوند. بايد در خيابان باشيم و تا ميتوانيم براي بودنمان همراه و هم قدم فراهم سازيم.
نيازي به خودسوزي و آتش زدن نيست. شايد يكي از هوشمندانه ترين حركت هاي سياسي دو سال اخير در ايران برنامه ريزي و براي اجرا به مردم پيشنهاد گرديده است. جرقه اي كه مي تواند ماشين استبداد و اعدام را متوقف سازد. بازي كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان و تحليل گران براي جنبش مردم ايران بازي برد-برد است. در هر شرايط بازنده بازي حكومت كودتا است. چه آنكه كودتاچيان جرات ندارند مجوز بدهند و يا خيابان ها را پادگان نكنند. بنابراين عليرغم ژستهاي عوام فريبانه و ادعا هاي حكومت در مورد وجود آزادي و صحبت در مورد استبداد مصر و تونس و توصيه به آزادي معترضان در آن كشورها؛ شركاي قدرت مجبورند بار ديگر سركوب و نظاميگري خود را به نمايش بگذارند. به قول كاريكاتوريست خوب كشورمان دوباره نوبت مبارك شدن جريان حاكم بر كشور است.
اما آيا به همين اندازه بايد اكتفا كرد؟ بايد گفت كه فرصت بدست آمده مي تواند پلكاني باشد براي بالا رفتن از ديوار استبداد و رسيدن به آزادي. حضور مردم (حتي اگر به گستردگي و چشم گيري راهپيمايي هاي باشكوه بعد از انتخابات نباشد) قدرت نمايي كودتاچيان را متوقف خواهد ساخت و تحت هر شرايط راه را براي رسيدن به دموكراسي كوتاه تر خواهد ساخت. با توجه به نياز مبرم به حضور مردم در خيابانها چه بايد كرد؟
ميزان نارضايتي مردم بسيار بيشتر از روزهاي پس از انتخابات است و تمايل براي اعتراض نيز به همين نسبت افزايش يافته است. اما براي آوردن مردم در اين روزها به خيابان، نياز به اطلاع رساني و سازماندهي تبليغاتي است. شعار نويسي و پيامك ها و بحث هاي گذرا در وسايل نقليه عمومي و مكانهاي عمومي مي توانند نقش عمده اي در اطلاع رساني داشته باشند.به عبارت ديگر بايد هر ايراني يك رسانه را بار ديگر احيا نمود و اين كار بايد به سرعت انجام پذيرد.
استفاده از شبكه هاي اجتماعي و سرويس ها پست اينترنتي مي تواند آگاهي و حضور بسيار از جوانان را تضمين نمايد.
از سوي ديگر صاحب نظران و شخصيت ها ايراني اعم از هنري و ورزشي و سياسي اگر در كنار ملت هستند بايد همراهي خود را براي 25 بهمن با صداي بلند اعلام نمايند. اينكار اگر در ابعاد گسترده صورت گيرد حكومت را خلع سلاح نموده و مجبور به عقب نشيني خواهد نمود و مردم را براي آمدن به خيابان شجاع تر خواهد ساخت.  اتحاد و همبستگي و يك صدايي براي حضور نيز مي تواند مردم را براي آمدن به خيابان ها مشتاق تر نمايد.
از سوي ديگر گروه ها و افراد فعال سياسي در خارج از كشور كه به رسانه ها دسترسي دارند بايد بكوشند كه مردم را در جريان تحولات اخير قرار دهند و لزوم حضور آنها در خيابانها را بيان كنند.
به نظر مي رسد سرويس هايي چون شبكه فارسي بي بي سي را بايد وادار به پوشش اخبار نموده و با پخش برنامه صداي آمريكا روي فركانس جديد روي ماهواره هاتبرد و ترك ست  آگاهي گسترده اي را در ميان مردم ايجاد نمود. در واقع بايد گفت اگر دول غربي تمايل دارند در كنار دموكراسي خواهي ايران قرار گيرند بايد از اين فرصت براي اطلاع رساني بي طرفانه استفده نمايند.

كلام آخر اينكه بر اساس درسهاي مصر و تونس به سرعت بايد معترضين را براي آمدن به خيابان ها در جريان قرار داد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

اتهام زني به آساني آب خوردن...(در تونس و مصر دولت غافلگير شد، در ايران ملت)

همه انگشتِ اشاره را پيش رو گرفته اند و اين روزها هر كسي به نوعي آقايان موسوي و كروبي و اصلاح طلبان را مورد حمله قرار مي دهد. گويي آنها مردم را به بيراهه برده اند و به اشتباه انداخته اند. حركتي را كه هنوز زنده است مانند كيهان دفن نموديم و بر سر قبرش نشسته ايم به شيون كه چرا مصر توانست، چرا تونس توانست و ما نتوانستيم!!!
و تنها پاسخ راحت ترين پاسخ ممكن است. چه كسي بهتر از موسوي و كروبي و اصلاح طلبان. گاهي دوستان خارج از ايران نيز كه بعضا شخصيتهاي قابل احترام و معتبري نيز هستند هيزم بر اين آتش مي نهند و انگشت اتهام را چنان سمت موسوي و كروبي مي گيرند كه گويي اصلاحات عامل قتل عام  و ديكتاتوري در جمهوري اسلامي بوده و هست. اصلاح طلبان را گاهي قاتلين و جانياني معرفي مي كنند و آنان را در حد قدرت طلبان تشنه قدرت تنزل مي دهند.
به مصر مي نگرم. به دنبال البرادعي در جنبش سبز مي گردم كه در روزهاي ترس و وحشت و سركوب به ايران بيايد تا در كنار ما باشد. كسي را پيدا نمي كنم. به دنبال اتحاد ملت مصر و وحدت خواسته هايشان مي گردم در روزهاي سال گذشته ايران اما باز هم هيچ شباهتي نمي يابم. در مطلب پيشين خلاصه كلام را بيان كردم اما باز مي گويم، در ايران حتي مردم هم نمي دانستند كه سقف و كف خواسته هايشان كجاست؟ مصريها خواستند تا مبارك برود و سپس كشورشان را اداره كنند.
 يادمان نرود، ما هر كدام چيزي ميخواستيم. جمهوري اسلامي سرنگون شود يا خامنه اي برود يا احمدي ن‍ژاد برود يا انتخابات باطل شود...
در مصر تمام احزاب و گروه ها از البرادعي تا اخوان المسلمين فقط يك چيز خواسته اند.
 يك تفاوت عمده را هم همه فراموش كرده اند؛ در مصر و تونس حكومت ها غافلگير شدند اما حكومت ايران كودتا كرده بود و آماده مقابله با حركت هاي مردمي بود و مردم غافلگير شده بودند. البته دلايل بسياري براي بررسي و درس گرفتن هست اما تقاضاي عاجزانه من بعنوان يك ايراني اين است كه از اتهام زدن و مقصر جلوه دادن يكديگر بپرهيزيم.
اصلاح طلبان به اندازه خودشان و همه ما مقصرند. و بيشتر از همه گروه ها هم دارند تاوان مي دهند. امروز اين اصلاح طلبان هستند كه در كنار مردم؛ در گير مشكلاتي هستند كه مردم با آن درگيرند.
به نظر مي رسد بايد همه جريانات و كنشگران سياسي و اجتماعي ايران بايد دست به نقد منصفانه خويش بزنند. از نظر من هر كسي كه در اين شرايط غير از خود را مقصر بداند و غير از خود را نقد كند به بيراه رفته و آنچه بيان مي كند اعتبار چنداني نخواهد داشت.
اميدوارم بياموزيم كه متهم كردن ديگران و بزرگنمايي اشتباهات ديگران بدون نقد خود كار ساده اي است كه فايده اي نخواهد داشت. ايمان دارم اگر آنچه را كه بايد آموخت را از مصر و تونس بياموزيم آزادي به سوي ما به سرعت باد خواهد شتافت.
------------------------------------------------------------------------------------------------
نوشتم و ارسال كرده بودم كه يكي تو تلويزيون هنوز كهريزك و كوي خودمون رو جمع نكرده حركت مصر رو وصل كرد به خودش! بخندم يا گريه كنم؟

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

بايد بدانيم كه چه مي خواهيم و بر سر چه توافق داريم

14 بهمن قرار است اتفاقي بيافتد. اما آيا اتفاق خواهد افتاد؟
نظر مرا بپرسيد مي گويم: نه! باور كنيد براي فحش خوردن يا نا اميد كردن دوستانم اين را نمي نويسم. فقط مي خواهم بگويم واقعيت چيزي نيست كه ما انتظارش را داريم.
حكومت هر روز طرفداران اندكش را هم بيشتر از دست مي دهد. مردم به شدت ناراضي هستند اما بر خلاف ما كه مي دانيم بايد به خيابان برويم آنها نمي دانند چه بايد بكنند. مردم ايران هنوز به حدي نرسيده اند كه راه مردم مصر و تونس را انتخاب كنند. بشكه باروت هنوز چنان فشرده و متراكم نشده كه با يك جرقه منفجر شود.
در واقع آنچه در مصر و تونس اتفاق افتاد، يك سال پيش در ايران رخ داده بود اما رهبران اعتراضات توان اظهار نظر قاطعانه نداشتند و نتوانستد مردم را براي سرنگون كردن ديكتاتور در خيابان نگه دارند.
مردم ايران در يك جنگ فرسايشي در خيابان بودند بدون اينكه بتوانند تصميم بگيرند چه بايد كرد. بر خلاف آنچه در مصر رخ داد در ايران كسي نفهميد كه آنها كه در خيابان هستند براي چه آمده اند؟
سرنگوني جمهوري اسلامي؟ عوض شدن رهبر؟ سرنگون شدن رييس جمهور؟
اين ابهام  كم كم كار را به جايي رساند كه مردم در خانه هايشان نشستند. امروز مسئله ساده تر نشده است. نارضايتي بيشتر و بيشتر شده اما بطن جامعه هنوز نمي داند چه بايد بكند.
موجي از دموكراسي خواهي كه خاورميانه را فراگرفته فرصت مناسب و اميد فراواني را بوجود آورده است اما مشكل اينجاست كه هنوز مسئله اصلي باقي است.
آيا اخوان المسلمين و البرادعي و ساير نمونه هاي  ايراني در يك جهت گام بر خواهند داشت؟
يا اينكه اگر به خيابان برويم باز عده اي رفتن حسني مبارك و جمعي اجراي قانون اساسي و كساني ابطال انتخابات را خواهند خواست و جمعي خواستار اصلاح ساختار حكومت خواهند شد؟
واضح است كه هنوز جمع بندي مشخصي در ايران نيست و مردم هم هنوز نمي دانند براي چه بايد به خيابان بيايند.
جامعه ايران، جامعه به شدت ناراضي است كه نمي داند چه بايد بكند. در چنين شرايطي به نظر نمي رسد روز 14 بهمن اتفاق خاصي رخ دهد. بايد منتظر فرصتي بهتر بود و از قيام مصري ها و تونسي ها درس هاي لازم را گرفت.
بايد بدانيم كه چه مي خواهيم و بر سر چه توافق داريم.

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

عزاي عمومي!!!

ناراحتم. بيشتر از آنچه كه تصورش را بكنيد ناراحتم. هر روز كه بيدار مي شوم و اخبار را مرور ميكنم، چند خبر اعدام آن هم در ميهنم در ميان خبرها هستند. جرم ها رنگارنگ هستند اما مجازات و احكام يكي: اعدام
اول شده ايم به گمانم. در تعداد اعدام ها در جهان اول شده ايم. اين آخري بيشتر مي سوزاند. اعدام يك مادر. تصوير او و كودكش آرام از من مي گيرد. كمي  مي انديشم. قصد از اين همه اعدام چيست؟ اصلاح جامعه؟! اگر با اعدام و كشتار جوامع اصلاح مي شدند كه ....
نه قصد اصلاح نيست. قصد اين است كه به ملتمان و ملت هاي دنيا نشان داده شود؛ حكومت، واهمه اي از گرفتن جان آدمها ندارد. وحشت كيميايي است كه شيخان تازه كشفش كرده اند. چون كاشفان فروتن، شوكران جرعه جرعه در كام ايران مي ريزند تا آرام بخوابد.
اما...
آن سوتر در ميانه خاوري زمين، موجي بلند، ديكتاتوري ها را آشفته ساخته است. كشتي ديكتاتورها يكي يكي در هم مي شكند. بخواهيم يا نخواهيم آنها تجربه ما را تكرار نمي كنند.
آنها از اشتباهات ما دوري مي كنند. آنها اصلاحات را نه سطحي كه در ريشه ها مطالبه مي كنند. مي دانند كه ديكتاتور بايد برود. بخصوص مصري ها درسي را كه از ما گرفته اند، بخوبي بكار مي بندند.
اما ما....
همه در حال متهم كردن يكديگرند. يكي فرياد مي زند كه چرا فلاني بيانيه مي داد. آن يكي فرياد مي كند كه ما بي غيرت بوديم به خانه بازگشتيم و...
حقيقت اين است كه همه تا حدي حق دارند، ما فرصتي طلايي را از دست داديم و اين روزها حسرت مصر و تونس را مي كشيم ولي بايد به ياد داشته باشيم كه راه را بايد برويم تا دموكراسي و براي اين كار ما نيز بايد از حركت هاي مصريها و تونسي ها درس بگيريم و آماده باشيم و زير بنا هاي لازم را بسازيم.
به اعتقاد من استقرار دموكراسي در اين دو كشور سونامي از تغييرات در خاورميانه را به بار خواهد آورد كه آخرين كشتي هاي ديكتاتوري را به زير آب خواهد برد و در اين ميان آنچه مسلم است ديكتاتوريِ ايراني لرزان تر از رژيم هاي ديگري است كه حمايت غرب را دارند.

۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

باختيم

با شايستگي هم باختيم...
كاش بازيكنان به جاي دعا كردن و ورد خواندن، تمركز مي كردند.

شاهزادگان پارسي، تنها بازماندگان غرب آسيا...

عراق هم حذف شد. در وقت هاي اضافه و به كمك تجربه استراليايي ها عراقيها هم در يك جهارم نهايي رفتني شدند.
حالا شاهزادگان پارسي تهنا بازمانده غرب آسيا در جام ملتهاي آسيا هستند.
بايد منتظر بود و ديد شاهزادگان پارسي به شاهي مي رسند يا...
اميدورام بعد از بازي دليلي براي دوست داشتن قطبي داشته باشم. شاهزادگان پارسي موفق باشيد.

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

دستورالعمل دفاع از اعتقادات



اصولا هر ايراني به عنوان يك انسان با هر زبان و گويشي، يك سري گزاره ها را حقيقي و واقعي مي پندارد و اصطلاحا به آنها اعتقاد دارد.
از آنجايي كه هر انساني حق دارد از اعتقاداتش دفاع كند بنابر اين تصميم گرفتم دستورالعملي براي دفاع از اعتقادات منتشر كنم. البته اين اصول نظرات شخص بنده بوده و لزومي براي رعايت آن از جانب طرفين ماجرا وجود ندارد.
و اما دستورالعمل:
بنده اول:
اجازه ندهيد به بهانه توهين به اعتقاداتتات،  ارتجاعي شويد. اصولا توهين يك وا‍ژه عمومي و غيرقابل تعريف است كه مي توان به بهانه آن هر نقدي را سانسور و مسكوت كرد. اما مطمئن باشيد اين تنها پايه هاي عقليِ اعتقاد شما را سست و مرتجع مي سازد. اجازه دهيد اعتقادتان آزادانه مورد نقد قرار گيرند. در اين شرايط توهين ها خود به خود حذف مي گردند چون فاقد ارزش هستند و آنچه مي ماند اعتقادي است كه ارزشي خردورزانه دارد.
اعتقادات شما هر چه كه باشد قابل نقد و بررسي است. لذا در چنين مواقعي سعي كنيد آرام باشيد. زير لب تكرار كنيد شايد من اشتباه كرده ام. وقتي به اندازه كافي آرام شديد، شروع به خواندن و يا گوش دادن نماييد. در هر كجاي نوشته كه كنترل اعصابتان مشكل شد براي نوشيدن يك ليوان آب تا محل وجود آبِ سرد برويد و پس از خوردن آب سرد باز گرديد.
بند دوم:
سعي كنيد كلماتي مانند مزدور، نان به نرخ روز خور، خائن، جاسوس، نادان و ... را در دفاع از اعتقاداتتان به كار نبريد. سالها پيش منطق اختراع شده و كاربردِ آن معجزه آساست. بنابراين سعي كنيد از گزاره هاي منطقي استفاده كنيد.
بند سوم:
شما مسئول كشف جرم و شبكه هاي مخفي نيستيد. بنابراين سعي كنيد در دفاع از اعتقاداتتان از استدلال استفاده نماييد نه از پرونده هاي امنيتي و سوابق سياسي و ....
بند چهارم:
هميشه فرض را بر اين بگذاريد كه فرد منتقد داراي شعور بوده و از حماقت دور است. حتي اگر به نظر شما همه آنچه مطرح شده احمقانه است، باز هم سعي كنيد حماقت را فراموش كنيد. با صبر و حوصله آنچه را كه احمقانه است با دليل رد نماييد.
بند پنجم:
از اعضاي بدن خود براي دفاع از اعتقاداتتان استفاده نفرماييد. بخصوص اعضايي كه از كمر پايين تر واقع شده اند براي دفاع از اعتقادات ابزارهاي مناسبي نيستند. چنانچه ناقد مذكور براي نقد از اعضا و جوارح خود استفاده نموده بود با خونسردي اشياء مذكور را ناديده بگيريد و در صورتي كه نقد چيزي غير از اعضا منتقد براي پاسخ دادن داشت به آنها پاسخ دهيد و گرنه با سكوت خود و يا ادب خود سعي كنيد به منتقد بفهمانيد كه اعضا و جوارحش را در جاهاي ديگري كه لازم است به كار گيرد. باور كنيد اثر دارد.
بند ششم:
از بستگان منتقد، براي پاسخ به نقد او استفاده نكنيد. بستگاني چون مادر، پدر، ننه، عمه، خاله و .... هيچ نقشي در موارد مطرح شده توسط ناقد را ندارند. در ضمن استفاده از بستگان يا موارد مطرح شده در بند 5ام باعث مي شود بستگان و جوارح انديشه و اعتقاداتتان لكه دار شوند.
بند هفتم:
بند اصلي و شاه بيت غزل اين است كه خونسرد باشيد. و مطمئن باشيد آزادي مطلق باعث مي شود انديشه و اعتقادات شما و رفتار جامعه اطرافتان به سرعت تكامل يابند.

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

امداد غيبي...

به طرز غير قابل باوري، ناگهان امداد غيبي فرا مي رسد....
چيزي براي نوشتن نيست اما ناگهان...
به صاعقه مي ماند و ذهنت را شكاف مي دهد و برقش روحت را مي درد...
برق چشمان شيطان به زيبايي در آيات خداوندي بوالهوس توصيف  مي شود...
باور كن حرامزادگي در ذات جاري است پيش از بسته شدن هر نطفه اي...
و آرامش در پس ايمان به هرزگيِ خداوند، ميميرد...

۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

تنفر

گاهي مي انديشم كه اين بازي تفريحي است براي تو اما كسي در گوشم مي خواند، رها كن اين توهمات را...
گر نباري و از بارانِ فراوانِ آسمانت، درخت سترگي از صبر و حقيقت نروياني، ارزان مي خرندت و مي سوزانندت تا گرمشان كني!
مي سوزي و تمام مي شوي. ذره اي اخگر زير خاكستر هم مانده باشد آبي بر آن مي فشانند مبادا آتششان بزني...
پس آرام ببار و سبز و تناور شو؛ چنان كه تبرهاي غرور و هوسِ راحت زيستنِ شان نتواند روحت را خراش دهد. 

۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

تمامِ غم دنيا...

هيچي نمي تونم بگم!
فقط يه سر به اينجا بزنين!
لينكش رو هم اضافه كردم به پيوندها!

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

پدر سوخته كجا را زد؟!



كلي فحش بارش شد، به خاطر هجوي كه ساخته بود. قبول دارم كه كارش در شان او نبود و پر از اشكال بود. اما وقتي قسمت سوم از مجموعه 30 ام را مي بينم...
بعضي از واژه ها در ادبيات سياسي ايران تابوهاي بزرگي هستند كه در قسمت سوم از مجموعه يازدهم به سخره گرفته مي شوند. واژه هايي چون:
خود جوش
يك پديده عجيب را هم در اين مجموعه به سخره مي گيرند كه جرات مي خواهد  و رندي:
دستگيري چند سارق مسلح در سه سوت
نكته هاي ظريف در قسمت آخر پخش شده بسيار است اما همين دو نكته كافي است تا بگويم:
ممنون آقاي مديري
براي دوستاني هم كه هرچه توانستند نثار آقاي مديري كردند يك نصيحت دارم:
آدمها، مثل همه ما اشتباه مي كنند وانسان جايز الخطا است اما زشت تر از خطاهاي ديگران، اين است كه منتظريم كسي بلغزد و ما شروع كنيم به تخريبش!