۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

بايد بدانيم كه چه مي خواهيم و بر سر چه توافق داريم

14 بهمن قرار است اتفاقي بيافتد. اما آيا اتفاق خواهد افتاد؟
نظر مرا بپرسيد مي گويم: نه! باور كنيد براي فحش خوردن يا نا اميد كردن دوستانم اين را نمي نويسم. فقط مي خواهم بگويم واقعيت چيزي نيست كه ما انتظارش را داريم.
حكومت هر روز طرفداران اندكش را هم بيشتر از دست مي دهد. مردم به شدت ناراضي هستند اما بر خلاف ما كه مي دانيم بايد به خيابان برويم آنها نمي دانند چه بايد بكنند. مردم ايران هنوز به حدي نرسيده اند كه راه مردم مصر و تونس را انتخاب كنند. بشكه باروت هنوز چنان فشرده و متراكم نشده كه با يك جرقه منفجر شود.
در واقع آنچه در مصر و تونس اتفاق افتاد، يك سال پيش در ايران رخ داده بود اما رهبران اعتراضات توان اظهار نظر قاطعانه نداشتند و نتوانستد مردم را براي سرنگون كردن ديكتاتور در خيابان نگه دارند.
مردم ايران در يك جنگ فرسايشي در خيابان بودند بدون اينكه بتوانند تصميم بگيرند چه بايد كرد. بر خلاف آنچه در مصر رخ داد در ايران كسي نفهميد كه آنها كه در خيابان هستند براي چه آمده اند؟
سرنگوني جمهوري اسلامي؟ عوض شدن رهبر؟ سرنگون شدن رييس جمهور؟
اين ابهام  كم كم كار را به جايي رساند كه مردم در خانه هايشان نشستند. امروز مسئله ساده تر نشده است. نارضايتي بيشتر و بيشتر شده اما بطن جامعه هنوز نمي داند چه بايد بكند.
موجي از دموكراسي خواهي كه خاورميانه را فراگرفته فرصت مناسب و اميد فراواني را بوجود آورده است اما مشكل اينجاست كه هنوز مسئله اصلي باقي است.
آيا اخوان المسلمين و البرادعي و ساير نمونه هاي  ايراني در يك جهت گام بر خواهند داشت؟
يا اينكه اگر به خيابان برويم باز عده اي رفتن حسني مبارك و جمعي اجراي قانون اساسي و كساني ابطال انتخابات را خواهند خواست و جمعي خواستار اصلاح ساختار حكومت خواهند شد؟
واضح است كه هنوز جمع بندي مشخصي در ايران نيست و مردم هم هنوز نمي دانند براي چه بايد به خيابان بيايند.
جامعه ايران، جامعه به شدت ناراضي است كه نمي داند چه بايد بكند. در چنين شرايطي به نظر نمي رسد روز 14 بهمن اتفاق خاصي رخ دهد. بايد منتظر فرصتي بهتر بود و از قيام مصري ها و تونسي ها درس هاي لازم را گرفت.
بايد بدانيم كه چه مي خواهيم و بر سر چه توافق داريم.