۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

براي آزادي...

باور كن نه سخت است نه خطرناك...
باور كن استبداد رفتني است و آزادي نزديك است، كافيست چند گام برداري. زياد دور نيست. كافي است يك روز زمستاني از هواي ِ زمستان لذت ببري. اگر نخواستي نه شعاري مي خواهد و نه فريادي. كافي است از اما حسين گام برداري تا آزادي...
فرقي نمي كند آهسته يا تند؛ با گامهايي كوتاه يا بلند. نيازي به تحليل هاي پيچيده هم ندارد. به آساني خوردن يك ليوان چاي داغ يا يك كاسه آش داغ در ميدان انقلاب در هواي زمستاني و سرد مي تواند لذت بخش باشد. يكي از يكشنبه هاي سال است و به اندازه خريدن يك رمان در مدح آزادي از كتابفروشي هاي انقلاب زحمت دارد. خورشيد آزادي بر بلنداي ايران خواهد دميد. مي دانم كه به تابيدنش ايمان داري. اما بگذار آنروز لبخندي از غرور بر لبانت باشد كه تو نيز گامي برايش برداشته اي. كافي است در شهر كسي را بي خبر نگذاشته باشي.
مي بيني عربده هاي از سر وحشت استبداد را؟ اما يكشنبه تو با لبخند گام بر خواهي داشت در ميان كساني كه جز آزادي چيزي نمي خواهند.
حتي اگر تا آزادي گام بر نمي داري بسته يِ كبريت يا فندكِ گوشه اطاقت را بردار و برو. يك شمع و يك سيگار بخر....
لازم نيست سيگار را روشن كني؛ شمع را روشن كن و گوشه خيابان بگذار. حتي اگر براي جوانان ايران دعايي و شمعي نداري براي حقيقتي كه هر روز قرباني مي شود شمعي بيافروز و به خانه ات برگرد.
باور كن براي آزادي تو هم مي تواني يك گام برداري، به اندازه افروختن يك شمع بر در خانه ات يا كنار ديوار كوچه.
آزادي نزديك است، باور كن  و براي آزادي ....

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

يادش به خير...

همين چند روز پيش را مي گويم. يادش به خير وي پي ان ها باز بود. جنبش سبز هم نعشي بيش نبود. راهپيمايي خود جوش 22 بهمن هم به لطف ملت هميشه در صحنه با حضوري 50 ميليوني برگزار شده بود و كيهان؛ اين روزنامه مردمي داشت از انقلاب اسلامي مصر حمايت مي كرد...
واي يادش بخير چه سرعتي داشت اينترنت هايمان. يارانه ها را هم كه ميريختند همه چيز شيرين مي شد. خدا از اين سران فتنه نگذرد. همه چيز را به هم ريختند. وكلاي ملت هم به خاطر همين مي خواستند اعدامشان كنند!
200 نفر آدم مزدور رفتند در خيابان! مي دانيد 200 نفر مزدور خيلي خطرناكند. اين مزدورها يك بسيجي را كشتند. البته عكس او را ديده ايم با آبت الله مرحوم فتنه. مي دانيد اين حيدر اطلاعات همه جا نفوذي دارد، در اسراعيل، در دانشكده هنر، در عكسي كنار منتظري...
داشتيم مي گفتيم از اين 200 آشغال 150 نفرشان را رادان گرفت، 1500 خانواده در دادستاني دنبال بچه هايشان مي گردند. اين 200 مزدور باعث شدند بي بي سي باز رفت! اينترنت كند شد! وي پي ان ها از كار افتادند. كلي نمايندگان مجلس؛ گلويشان پاره شد. مجلس رو چاله ميدان كردند در راه ولايت و كلي آبروي نظام رفت به خاطر 200 نفر. بابا اين چند مزور را بفرستيد خارج ما راحت شويم.
با تشكر- بسيجي ِ با شعور
------------------------------------------------
همزمان با نوشتن اين متن 20:30 مي ديدم! جالب بود كه نمايندگان خودشون رو به خاطر شهيد ژاله به در و ديوار مي زدند، انگار نه انگار كه كهريزكي هم بوده!
سردار هم كه از منافقين مي گفت! همونا كه جنازه هم نبودند!

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

دانشجویان دانشگاه صنعتی سهند تبریز به پيشواز 25 بهمن سبز رفتند

صحن آمفی تئاتر دانشگاه صنعتی سهند تبریز بار دیگر شاهد فریاد اعتراض دانشجویان به حضور عناصر دیکتاتوری در دانشگاه بود. صفار هرندی به دعوت نهاد رهبری دانشگاه به مناسبت سالگرد 22 بهمن در دانشگاه حضور یافته بود. برنامه با سخنرانی حجت الاسلام خدیوی، رئیس دفتر نهاد رهبری دانشگاه آغاز شد. وی در ابتدا پیرو اتفاقات قبلی روی داده در دانشگاه، با توجه به جو اعتراضی دانشجویان سعی در آرام کردن آنها و تشویق دانشجویان به سکوت و عدم اعتراض به حضور صفار هرندی داشت.صفار هرندی با بحث پیرامون صادر کردن انقلاب به سایر کشورها و کشیدن بحث به موضوعات کلی سعی در تحریف ماهیت انقلاب های مردمی سایر کشورها به ویژه انقلاب های مردمی مصر و تونس داشت. دانشجویان در اعتراض به این روند و نیز دیکتاتوری حاکم بر ایران و حضور عناصر کودتا در دانشگاه با خواندن سرود یار دبستانی آمفی تئاتر دانشگاه را ترک کردند. در پی این حرکت اعتراضی دانشجویان، صفار هرندی دانشجویان معترض را اغتشاشگر و عامل آمریکا خواند و اذعان کرد حضور او در دانشگاه های کشور همواره با اعتراض همراه بوده است. لازم به ذکر است که در طی مراسم بیانیه ی فعالین سیاسی دانشگاه تبریز و روزنامه کلمه و پیام میر حسین موسوی و مهدی کروبی در بین دانشجویان به صورت گسترده ای پخش شد. این اتفاقات در حالی رخ داد که حضور لباس شخصی ها و حراست در دانشگاه محسوس بود.
ويدئو خوانده شدن سرود يار دبستاني و ترك مراسم توسط دانشجويان در اعتراض به صفار رو اينجا ميتونين ببينين.

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

سحر نزديك است اگر...

اطلاع رساني و اطلاع رساني و اطلاع رساني تنها راه براي نجات ملتي است كه اين روزها با اعدام روزهايش را آغاز ميكند. جوانان، زنان و مادران و... هر روز براي ترساندن و ساكت كردن ملت بردار مي شوند. بايد در خيابان باشيم و تا ميتوانيم براي بودنمان همراه و هم قدم فراهم سازيم.
نيازي به خودسوزي و آتش زدن نيست. شايد يكي از هوشمندانه ترين حركت هاي سياسي دو سال اخير در ايران برنامه ريزي و براي اجرا به مردم پيشنهاد گرديده است. جرقه اي كه مي تواند ماشين استبداد و اعدام را متوقف سازد. بازي كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان و تحليل گران براي جنبش مردم ايران بازي برد-برد است. در هر شرايط بازنده بازي حكومت كودتا است. چه آنكه كودتاچيان جرات ندارند مجوز بدهند و يا خيابان ها را پادگان نكنند. بنابراين عليرغم ژستهاي عوام فريبانه و ادعا هاي حكومت در مورد وجود آزادي و صحبت در مورد استبداد مصر و تونس و توصيه به آزادي معترضان در آن كشورها؛ شركاي قدرت مجبورند بار ديگر سركوب و نظاميگري خود را به نمايش بگذارند. به قول كاريكاتوريست خوب كشورمان دوباره نوبت مبارك شدن جريان حاكم بر كشور است.
اما آيا به همين اندازه بايد اكتفا كرد؟ بايد گفت كه فرصت بدست آمده مي تواند پلكاني باشد براي بالا رفتن از ديوار استبداد و رسيدن به آزادي. حضور مردم (حتي اگر به گستردگي و چشم گيري راهپيمايي هاي باشكوه بعد از انتخابات نباشد) قدرت نمايي كودتاچيان را متوقف خواهد ساخت و تحت هر شرايط راه را براي رسيدن به دموكراسي كوتاه تر خواهد ساخت. با توجه به نياز مبرم به حضور مردم در خيابانها چه بايد كرد؟
ميزان نارضايتي مردم بسيار بيشتر از روزهاي پس از انتخابات است و تمايل براي اعتراض نيز به همين نسبت افزايش يافته است. اما براي آوردن مردم در اين روزها به خيابان، نياز به اطلاع رساني و سازماندهي تبليغاتي است. شعار نويسي و پيامك ها و بحث هاي گذرا در وسايل نقليه عمومي و مكانهاي عمومي مي توانند نقش عمده اي در اطلاع رساني داشته باشند.به عبارت ديگر بايد هر ايراني يك رسانه را بار ديگر احيا نمود و اين كار بايد به سرعت انجام پذيرد.
استفاده از شبكه هاي اجتماعي و سرويس ها پست اينترنتي مي تواند آگاهي و حضور بسيار از جوانان را تضمين نمايد.
از سوي ديگر صاحب نظران و شخصيت ها ايراني اعم از هنري و ورزشي و سياسي اگر در كنار ملت هستند بايد همراهي خود را براي 25 بهمن با صداي بلند اعلام نمايند. اينكار اگر در ابعاد گسترده صورت گيرد حكومت را خلع سلاح نموده و مجبور به عقب نشيني خواهد نمود و مردم را براي آمدن به خيابان شجاع تر خواهد ساخت.  اتحاد و همبستگي و يك صدايي براي حضور نيز مي تواند مردم را براي آمدن به خيابان ها مشتاق تر نمايد.
از سوي ديگر گروه ها و افراد فعال سياسي در خارج از كشور كه به رسانه ها دسترسي دارند بايد بكوشند كه مردم را در جريان تحولات اخير قرار دهند و لزوم حضور آنها در خيابانها را بيان كنند.
به نظر مي رسد سرويس هايي چون شبكه فارسي بي بي سي را بايد وادار به پوشش اخبار نموده و با پخش برنامه صداي آمريكا روي فركانس جديد روي ماهواره هاتبرد و ترك ست  آگاهي گسترده اي را در ميان مردم ايجاد نمود. در واقع بايد گفت اگر دول غربي تمايل دارند در كنار دموكراسي خواهي ايران قرار گيرند بايد از اين فرصت براي اطلاع رساني بي طرفانه استفده نمايند.

كلام آخر اينكه بر اساس درسهاي مصر و تونس به سرعت بايد معترضين را براي آمدن به خيابان ها در جريان قرار داد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

اتهام زني به آساني آب خوردن...(در تونس و مصر دولت غافلگير شد، در ايران ملت)

همه انگشتِ اشاره را پيش رو گرفته اند و اين روزها هر كسي به نوعي آقايان موسوي و كروبي و اصلاح طلبان را مورد حمله قرار مي دهد. گويي آنها مردم را به بيراهه برده اند و به اشتباه انداخته اند. حركتي را كه هنوز زنده است مانند كيهان دفن نموديم و بر سر قبرش نشسته ايم به شيون كه چرا مصر توانست، چرا تونس توانست و ما نتوانستيم!!!
و تنها پاسخ راحت ترين پاسخ ممكن است. چه كسي بهتر از موسوي و كروبي و اصلاح طلبان. گاهي دوستان خارج از ايران نيز كه بعضا شخصيتهاي قابل احترام و معتبري نيز هستند هيزم بر اين آتش مي نهند و انگشت اتهام را چنان سمت موسوي و كروبي مي گيرند كه گويي اصلاحات عامل قتل عام  و ديكتاتوري در جمهوري اسلامي بوده و هست. اصلاح طلبان را گاهي قاتلين و جانياني معرفي مي كنند و آنان را در حد قدرت طلبان تشنه قدرت تنزل مي دهند.
به مصر مي نگرم. به دنبال البرادعي در جنبش سبز مي گردم كه در روزهاي ترس و وحشت و سركوب به ايران بيايد تا در كنار ما باشد. كسي را پيدا نمي كنم. به دنبال اتحاد ملت مصر و وحدت خواسته هايشان مي گردم در روزهاي سال گذشته ايران اما باز هم هيچ شباهتي نمي يابم. در مطلب پيشين خلاصه كلام را بيان كردم اما باز مي گويم، در ايران حتي مردم هم نمي دانستند كه سقف و كف خواسته هايشان كجاست؟ مصريها خواستند تا مبارك برود و سپس كشورشان را اداره كنند.
 يادمان نرود، ما هر كدام چيزي ميخواستيم. جمهوري اسلامي سرنگون شود يا خامنه اي برود يا احمدي ن‍ژاد برود يا انتخابات باطل شود...
در مصر تمام احزاب و گروه ها از البرادعي تا اخوان المسلمين فقط يك چيز خواسته اند.
 يك تفاوت عمده را هم همه فراموش كرده اند؛ در مصر و تونس حكومت ها غافلگير شدند اما حكومت ايران كودتا كرده بود و آماده مقابله با حركت هاي مردمي بود و مردم غافلگير شده بودند. البته دلايل بسياري براي بررسي و درس گرفتن هست اما تقاضاي عاجزانه من بعنوان يك ايراني اين است كه از اتهام زدن و مقصر جلوه دادن يكديگر بپرهيزيم.
اصلاح طلبان به اندازه خودشان و همه ما مقصرند. و بيشتر از همه گروه ها هم دارند تاوان مي دهند. امروز اين اصلاح طلبان هستند كه در كنار مردم؛ در گير مشكلاتي هستند كه مردم با آن درگيرند.
به نظر مي رسد بايد همه جريانات و كنشگران سياسي و اجتماعي ايران بايد دست به نقد منصفانه خويش بزنند. از نظر من هر كسي كه در اين شرايط غير از خود را مقصر بداند و غير از خود را نقد كند به بيراه رفته و آنچه بيان مي كند اعتبار چنداني نخواهد داشت.
اميدوارم بياموزيم كه متهم كردن ديگران و بزرگنمايي اشتباهات ديگران بدون نقد خود كار ساده اي است كه فايده اي نخواهد داشت. ايمان دارم اگر آنچه را كه بايد آموخت را از مصر و تونس بياموزيم آزادي به سوي ما به سرعت باد خواهد شتافت.
------------------------------------------------------------------------------------------------
نوشتم و ارسال كرده بودم كه يكي تو تلويزيون هنوز كهريزك و كوي خودمون رو جمع نكرده حركت مصر رو وصل كرد به خودش! بخندم يا گريه كنم؟

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

بايد بدانيم كه چه مي خواهيم و بر سر چه توافق داريم

14 بهمن قرار است اتفاقي بيافتد. اما آيا اتفاق خواهد افتاد؟
نظر مرا بپرسيد مي گويم: نه! باور كنيد براي فحش خوردن يا نا اميد كردن دوستانم اين را نمي نويسم. فقط مي خواهم بگويم واقعيت چيزي نيست كه ما انتظارش را داريم.
حكومت هر روز طرفداران اندكش را هم بيشتر از دست مي دهد. مردم به شدت ناراضي هستند اما بر خلاف ما كه مي دانيم بايد به خيابان برويم آنها نمي دانند چه بايد بكنند. مردم ايران هنوز به حدي نرسيده اند كه راه مردم مصر و تونس را انتخاب كنند. بشكه باروت هنوز چنان فشرده و متراكم نشده كه با يك جرقه منفجر شود.
در واقع آنچه در مصر و تونس اتفاق افتاد، يك سال پيش در ايران رخ داده بود اما رهبران اعتراضات توان اظهار نظر قاطعانه نداشتند و نتوانستد مردم را براي سرنگون كردن ديكتاتور در خيابان نگه دارند.
مردم ايران در يك جنگ فرسايشي در خيابان بودند بدون اينكه بتوانند تصميم بگيرند چه بايد كرد. بر خلاف آنچه در مصر رخ داد در ايران كسي نفهميد كه آنها كه در خيابان هستند براي چه آمده اند؟
سرنگوني جمهوري اسلامي؟ عوض شدن رهبر؟ سرنگون شدن رييس جمهور؟
اين ابهام  كم كم كار را به جايي رساند كه مردم در خانه هايشان نشستند. امروز مسئله ساده تر نشده است. نارضايتي بيشتر و بيشتر شده اما بطن جامعه هنوز نمي داند چه بايد بكند.
موجي از دموكراسي خواهي كه خاورميانه را فراگرفته فرصت مناسب و اميد فراواني را بوجود آورده است اما مشكل اينجاست كه هنوز مسئله اصلي باقي است.
آيا اخوان المسلمين و البرادعي و ساير نمونه هاي  ايراني در يك جهت گام بر خواهند داشت؟
يا اينكه اگر به خيابان برويم باز عده اي رفتن حسني مبارك و جمعي اجراي قانون اساسي و كساني ابطال انتخابات را خواهند خواست و جمعي خواستار اصلاح ساختار حكومت خواهند شد؟
واضح است كه هنوز جمع بندي مشخصي در ايران نيست و مردم هم هنوز نمي دانند براي چه بايد به خيابان بيايند.
جامعه ايران، جامعه به شدت ناراضي است كه نمي داند چه بايد بكند. در چنين شرايطي به نظر نمي رسد روز 14 بهمن اتفاق خاصي رخ دهد. بايد منتظر فرصتي بهتر بود و از قيام مصري ها و تونسي ها درس هاي لازم را گرفت.
بايد بدانيم كه چه مي خواهيم و بر سر چه توافق داريم.