۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

روزهای سیاه


سرم را میان دستانم می گیرم و به دیوار تکیه می دهم....
خبر تلخ و ناگوار و گزنده است...
تلخ ترین خبری که در این مدت بعد از انتخابات شنیده ام. چشمانم سیاهی می رود و می نشینم...
این خبر حذف شدن روز گفتگوی تمدنها از تقویم نیست یا خبر حصر میر حسین موسوی نخست وزیر جنگ یا دستگیری احسان باکری و گرفتن اسلحه کنار شقیقه همسر شهید باکری...
این خبر تحقیر یک ملت توسط کسی  که اشتهار به دروغ گویی دارد در جهان نیست...
خبر این است: 10 شهید در انفجار یک بمب در مهاباد در مراسم رژه...
و تکان دهنده تر قرار گرفتن چند زن در میان شهدا...
وقتی سیستم اطلاعات یک کشور تمام امکاناتش صرف شنود چند شهروند می شود که نهایت جرم شان تلاش برای تغییرات قانونی و محدود کردن اختیارات رهبری به حد قانون اساسی است، وقتی عده ای بی گناه به خاطر سیاست النصر بالرعب آقایان بالای دار می روند، وقتی جانیان بانیان قدرت می شوند، وقتی پشت تریبونها نماز جمعه فرمان اعدام صادر می شود و برای توجیح و توشیح از علی هزینه می شود، وقتی بنام ایدولوژی حفظ قدرت اوجب واجبات می شود و ماکیاولی وار هر وسیله و عملی مباح...
ترور تئوریزه می شود و در سردرگمی و بی کفایتی آنان که به زندانهایشان می نازند آرام آرام امنیت رخت بر می بندد...
نمایش اقتدار نامی که بر رژه نیروهای مسلح در روز دفاع مقدس نهاده اند به تراژدی تلخ تبدیل می شود...
در همین روز همسر شهید باکری در تهران کتک می خورد و فرزند شهید باکری دستگیر می شود به جرم رفتن به سمت خانه نخست وزیر جنگ! ممانعت از دسترسی به میر حسین موسوی نخست وزیر جنگ به خوبی توسط نهاد های متولی امنیت انجام می شود! ماموریت نیروهای امنیتی در تهران بی عیب و نقص انجام می شود...
کردستان ایران که به یمن تدابیر معظم له و پیامبر هزاره و کورش زمانه و مشاور امام زمانی بشکه باروتی شده است...
در صدا و سیمای میلی هم خبر شهادت زنان بی گناه در مهاباد  گم می شود در میان اخبار نمایش قدرت و اقتدار و حماسه محمود در نیویورک...
خبرنگاران سبز وطنی هم از روز گفتگوی تمدنها می نویسند و برای جسارت یکدیگر هورا می کشند! گویی هیچ خبر تازه ای نیست که نیازی به تحلیل و بررسی داشته باشد!...
گویی همه در خوابند و کسی صدای پای خشونت را نمی شنود!!!
 امنیت در کردستان به لطف بی کفایتی و بی تدبیری مشتی بی خرد در حال از دست رفتن است ...
کردستان خوب به خاطر دارد روزهای نا امنیش را...
روزهایی که خشونت عده ای در این دیار وجود گرانبهای هزاران جوان ایرانی کرد و ترک و فارس را از ایران گرفت...
روزهایی که زنان نفده از فراز پل رودی که از شهر می گذرد خویشتن را به آب افکندند تا دست نامردان بی خرد به آنها نرسد...
روزهای سرهای بریده ، روزهای خون وخشونت...
بی اختیار یاد کتاب نفر یازدهم می افتم یاد واژه پیشمرگ و جاش...
یکی از آقایان با تدبیر کشور در مصاحبه با ایرنا می گوید: این انفجار توطئه عوامل صهیونست ها در واکنش به پیروزی دیپلماسی ایران در نیویورک است!!!!
دروغهای آشکار و صندلی ها خالی مجمع عمومی و خواهش از اوباما به زبانهای و لحنهای مختلف برای مذاکره از دید آقای مهمانپرست پیروزی بزرگی است...
اما دلیل زنده شدن ترور در کردستان و به خاک و خون کشیده شدن ده ها نفر را نه در کیسه صهیونیست ها و دشمنان که باید در تهران جست، در اعدام و به شهادت رساندن مظلومانه سه شهروند کرد، در قتل یک جوان به دست نیروهای امنیتی در کامیاران در محدودیت بی حد فعالین کرد و سرانجام  در فریادهای مظلومانه اما بلند خانم امیرانی در خیابان پاستور تهران دلیل این انفجار را باید جست...
با همه تلاشی که مردم و روشنفکران بای جلوگیری از گسترش خشونت می کنند، با همه تلاشهایی که برای دوری از کینه توسط جنبش انجام می گیرد، بی تدبیری عده ای خشونت طلب و ایجاد امنیت برای نیروهایی که خود سر نامیده می شوند باعث شده تا عده ای فرصت طلب بتوانند روشهای خشونت بار خویش را بکار گیرند. خشونت توسط دولت مقدس جلوه داده می شود و بولتن های نهاد های امنیتی کشتار را تئوریزه می کنند. کودتاچیان دستشان باز گذاشته می شود تا از نیروهای خام و با سطح فرهنگ پایین برای ایجاد ترس و اعمال  زور استفاده کنند. و در این میان آنان که از خشونت گریزانند و آنرا در هر شکلی مذموم می دانند راهی اوین می شوند. تفکر مصباحیه کهریزک و کوی و اعدام جوانان ایرانی را رقم می زند و صلح طلبان زندانهای طویل المدت را بر احکام شان می بینند. اما خشونت دامن همه را می گیرد و بیشتر قربانیان مهاباد مردم عادی و بی گناهند!
امروز خانم امیرانی  فریاد می زد مرگ بر دیکتاتور، امروز خیابان پاستور و لباس شخصی ها شنیدند صدای رسای یا حسین میرحسین دو شیر زن را...
آقای عزیز امروز ترور در مهاباد حاصل بذری است که دیروز در ایران کاشتید!
 چشمان ندا باز ماند تا به شما بگوید خشونت نمی تواند برای مردم و صاحبان قدر امنیت بیافریند!
او با چشمان باز خود به شما و همه جهان گفت که امنیت و صلح با آزادی رشد می کند و فراگیر می شود نه با مزدوران سلاح به دست. نشنیدید و گمان کردید به بند و حصر قدرتتان جاودانه می شود اما خشونت شما جز تئوریزه کردن تروریسم در این سرزمین ارمغانی نخواهد داشت. تا دیر نشده و برادر کشی بیشتر از این باب نشده به خود بیایید و نگذارید مردم قربانی بی تدبیری شما و فرصت طلبی عده ای بی تدبیر تر از شما شوند.
نگذارید کینه ها بهانه برادر کشی شود، آزادی و رفع فشارها و خشونت ها از زندانیان سیاسی به خصوص شهروندان کرد و بلوچ و تلاش برای شنیدن صدای معترضین و فراهم ساختن شرایط برای اعتراض مسالمت آمیز تنها راه نجاتی است که می تواند ایران را از بدترین تراژدی تاریخش نجات دهد...
بگذارید ندای معترضان خواهان صلح شنیده شود وگرنه عده ای بی تدبیرتر از شما چون شما تنها راه را در خشونت خواهد دید و با استفاده از خلاء فرهنگی و استفاده از همان نیروهایی که شما برای خشونت بکار می گیرید چون شما هر روز جنایتی تازه رقم خواهند زد!!!
----------------------------------------------------------------