۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

گور باباي اين همه درد...

سوال همين است! همين چند كلمه! هر جايي كه داشتم به زبان و لحن مختلف پرسيده ام! گويي همه چراغها خاموشند در سرزمين ذهنم.

تو خالق مني يا من خالق تو؟
سوال همين است ساده و در حد چند كلمه!و جوابش را مي جويم! در تاريكي مطلقم و هيچ نوري نيست تا بر حقيقت يك جواب ساده بتابد!
بر هر دير و برزن و هر گوشه از اتاقم و كاغذ هايم و كتابهايم نقش بسته، به تمام قلم هايي كه با آنها نوشته ام!
تو آفريدگار مني يا من تورا آفريده ام!؟
من دنبال نشاني ها دويده ام اما اينجا هيچ نشاني از جواب نيست!
كسي هست كه بر اين تاريكي نوري بتاباند و پاسخي دهد و بر ناداني من لبخندي از دانايي بكشد و سر در گريبان كند و مرا سرگردان سوال بعدي ام سازد؟
تو حاصل ناداني مني يا من حاصل توانايي تو؟
جنبش من از توست يا عظمت تو حاصل توهم دور از حقيقتِ من است!
من كوچكم يا اين توهم مرا از اريكه بزرگي به زير كشيده!
روياي شيرين خداوند مهربان را كسي در حقيقت اين جهان ديده است؟
اگر كسي پاسخي دارد نشاني آنرا به من نيز بدهد!
--------------------------------------------------------------
وقتي همه سرگرم كار خويشند و آويزان از كيسه دولت! يكي قلمش را قلاده زده، ديگري بر سجاده ريا گندمش را بيخته و آن يكي در مدح معاويه شعر مي گويد تا يارانه اش هدفمنديده تر شود! من هم گفتم گور باباي اين همه درد!
سرمان را انداختيم ما هم مثل آقا رفتيم سرعين! بنابر اين اين هفته هيچ مطلب سياسي نداريم شما هم اگر ناراحتيت بدهيد دوستان آب بريزند آنجايي كه ما سوزانده ايم! دستمان بند است وگرنه خودمان مي ريختيم! شايد هم ريختيم خودمان خبر نداريم! قربون دستت يك چكي بكن خبر بده!
كسي جوادي آملي، حسن زاده آملي، مكارم شيرازي و فاضل لكنراني را نديده؟ ديديد بگوييد آقا قم هستن!!گويا آقايان براي دست بوسي يكبار خدمت رسيده اند ولي محض عرض ارادت دفعه دوم هم مي توانند خدمت برسند!