۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

ما برنده ایم

مسعود بهنود در وبلاگش مطلبی منتشر کرده بود با عنوان از بازی لذت ببر و گفته بود از ترس برد یا باخت بگذریم و از بازی لذت ببریم.
کمی تا قسمتی موافقم اما راستی چند چندیم؟
حدود 72 شهید داده ایم، بسیاری از عزیزترین ها را از ما اسیر کردند، و سر بلندترین جوانان این سرزمین را مورد آزار و اذیت جنسی و روحی قرار دادند، و قبل از همه اینها رای مان را دزدیدند.
اما برای چه رای من و تو را دزدیدند؟ مگر آقای موسوی و کروبی چه می خواستند بکنند؟
راستش این دو را دوست دارم و به اندازه مبارزان آزادی خواه سرزمینم آنها را دوست دارم اما دلیل دیگری داشت دزدیده شدن رای من و تو، دلیلی مهمتر از تفاوت یک دیکتاتور کوتوله مطیع با یک انسان هنرمند و آزاده دارای اندیشه و تفکر...
دلیلش را در روزهای قبل از انتخابات باید جست همان زمانی که زیباترین تعبیرش این بود که ما مهمانی هایمان و مهربانی هایمان را از خانه آورده بودیم به خیابان.
شاید درست ترین سوال این باشد که چه چیزی را از ما می خواستند بدزدند؟
می خواهید بدانید چه را از ما دزدیدند یکبار نماهنگ « سر اومد زمستون » موج سوم را ببینید. آری همه این هزینه را کردند که امید را از ما بدزدند، امید آزادی، سر افرازی، امید تحقق حداقل خواسته ها را، امید شاد بودن را، عده ای زر اندوز نو کیسه بنام سر سپردگی به انسانی که از آسمان فرو افتاده خواستند و می خواهند از ما بدزدند امید مان را.

اما به تا امروز مغلوب این جنگند چون هر چه را از ما بگیرند، ندا هایمان را بکشند و سهرابهایمان را پهلو بدرند و روح الامینی هایمان را بی جان تحویلمان بدهند، چادر سر شجاعانمان کنند و از سخنورانمان به هزار حیلت و عذاب ندامتنامه بگیرند، درب خانه هایمان دژخیمانشان را بگمارند و دهان همه مردم این سر زمین را بدوزند
- باز ملت با هوش ایران بر هر نیرنگ شان و سحرشان تدبیری خواهند کرد که خود سرگردان بمانند چنان که هر چه کردند جز خسران بر اعمالشان نیفزوده...
- و باز امید در چشمان سبزها خواهد درخشید
امروز پیروزی با ما و حق ماست چرا که امید در سینه های این ملت جوانه های سبزی است که هر روز تنومند تر می گردد...
امروز همه دیوار ها و تابو ها فرو ریخته و صداها بلند و آشکار شنیده می شوند و ایمان دارد این نسل نو خواسته متفکر که پیروز است چرا که حریف نه فکر نو دارد و نه سلاح دیگر هر چه را داشته آزموده، دیگر نه ابزار تهدیدی مانده نه تدبیری ( حتی سناریو آتش زدن امام این کوته فکران نیز جز رسوایی چیزی نداشت که در کوی و برزن همه می گویند کار خودشان است...) خنده ات می گیرد از تهدید برخورد قاطعانه شان که دهان به دهان مردم می پرسند: دیگر چه برخوردی ماند که با این ملت نکردید؟

امید در این ملت به سرعت دروازه های آزادی را در می نوردد و شمارش معکوس برای به فضا فرستاده شدن کوتوله ای که از آسمان افتاد آغاز شده است.