۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

تيراختور مجرم است چون برد


گناهش اين بود كه برد!

تماشاي سرپايي 90 دقيقه فوتبال و راهپيمايي 2 ساعته براي بازگشت...
قدرتي تازه در عرصه فوتبال، تيمي كه طرفدارانش آنرا تيراختور مي خوانند! تيمي از ديار آذربايجان كه طرفدارانش فقط به ديد ورزش به آن نمي نگرند!
ورزشگاه هر زمان كه مسابقه تيراختور در آن برگزار مي شود، محلي است براي فرياد! فريادي كه در جاي ديگري حق ندارد به صدا تبديل شود و در گلو مي ماند! هزاران نفر مي آيند نه فقط براي فوتبال؛ براي زبان، فرهنگ و مظلوميت هايي كه به آن دچارند.
تا ديروز كه نا داوري بلاي جان تيم تبريزي بود كسي صدايش در نمي آمد! وقتي آبي ها به كمك داور از جهنم گريختند، كسي نگفت ورزشگاه جوي وحشتناك داشت! اما اين بار كه قرمزهاي پايتخت مغلوب شده اند همه به تماشاگران تبريزي حمله مي كنند و برد تيم قرمز تبريز به داور مربوط ميشود! كسي نمي بيند كه تيم و تماشاگرانش در زمين خودشان بزرگ تر از تيم تهراني هستند و بازي را برده اند!
برخي شعارها مي شوند پيراهن عثمان! و بعضي ها مظلوم مي شوند كه تبريزي ها جواب تمجيدشان را بد دادند!
انگار همه يادشان مي رود كه در ورزشگاه آزادي شعارها چه بودند؟ همه فراموش مي كنند كه آن شعارها نشنيده گرفته شد تا تبريزي ها براي انتقام به ورزشگاه بيايند!
يادشان رفت كه وقتي در آزادي شعار ترك ... داده مي شد آرام روي نيمكت بودند و حتي از تماشاگران تهراني نخواستند كه آرام باشند!
اين همه هجمه به يك تيم و تماشاگرانش فقط به خاطر يك چيز است! تيراختور يك تيم بزرگ است و يك جريان فراتر از ورزش كه توان مقابله با آنرا ندارند!
تيراختور تيمي است ايراني، با تماشاگراني ايراني كه در ورزشگاه فرياد مي كنند كه به زبان توركي مدرسه مي خواهند تا فرهنگشان را در بطن ايران زنده نگاه دارند!
تيراختور تيمي است كه براي حق فرياد مي زند  و مظلوم نمايي نمي كند تا حقير نشود!
ديروز تماشاگران تراختور نمي خواستند از ورزشگاه بروند چون تنها جايي بود كه آزادانه مي توانستند حق شان را فرياد بزنند!
خسته ام از اينكه ساير هموطنانم چنان بر اين تيم و تماشاگرانش مي تازند؛ گويي كه ما از ديار ديگري هستيم! حس مي كنم تمام جرم تيراختور اين است كه طرفدارانش زباني غير از فارسي دارند!
اتفاقات بازي تيراختور با شدت بيشتر در تهران و اصفهان هم مي افتد اما چرا اين بار همه پيراهن عثمان بر نيزه كرده اند كه...
مگر تيمهاي گيلاني و تبريزي و آباداني در آزادي مورد توهين قرار نمي گيرند! چرا كسي آنجا عزا نمي گيرد؟ چرا كسي نمي گويد خاك بر سرتان كه هموطنانتان را مورد تمسخر قرار مي دهيد؟
هر توهيني كه در تبريز شعار شد محكوم است و دل بسياري از تورك زبانان را به درد آورد ولي چه كنيم كه اين راه و اين كار از تهران و با مماشات با تيمهاي تهراني آغاز مي شود و در تهران ناديده گرفته مي شود! اما براي بقيه تيمها فدراسيون مجازات در نظر مي گيرد! باز هم محروم خواهيم شد چون ...
ولي قسمتي از شعر شهريار شنيدن دارد كه:

تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی/به رشتی کله ماهی خور؛به طوسی کله خر گفتی
قمی را بد شمردی اصفهانی را بتر شمردی/جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی
تو اهل پایتختی باید اهل معرفت باشی/.به فکر آبرو و افتخار مملکت باشی
چرا بیچاره مشدی و بی تربیت باشی/به نقص من چه خندی خود سرا پا منقصت باشی
چرا با دوستارانت عناد و کین و لج باشد/چرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشد
مگر پنداشتی ایران ز تهران تا کرج باشد/هنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشد
کنون گندم نه از سمنان فراز آید نه از زنجان/نه ماهی و برنج از رشت و نی چایی ز لاهیجان
از این قحط و غلا مشکل توانی وا رهاندن جان/مگر در قصه ها خوانی حدیث زیره و کرمان
دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بنشن/الا تهرانیا انصاف می کن ......

خسته ام و باز هذيان گفتم! اينها را ول كن  تازه فهميدم وقتي گرسنه هستي يه لقمه كت و كلفتِ سيب زميني و تخم مرغِ آب پزِ غير بهداشتي از چلو كباب سلطاني در لاس وگاس بيشتر مي چسبد!