۱۳۸۸ دی ۱۸, جمعه

روزنه های نور


اتفاقاتی که رخ داده اند هنوز به محضر مقام عظمی نرسیده اند تا ایشان نظرشان را اعلام بفرمایند...
فرماندهان نیروی افتضاحی قتل و جنایت دم از برخورد بی اغماض و قاطع می زند. وزیر کشور که بیشتر پیشه نامش را لایق است از برخورد قاطع خبر می دهد اما خود می دانند که وحشیانه ترین برخوردها شده است اما مردم عقب ننشسته اند.
طالبان شیعی رسما سر بر می آورد و خود را مجاز به هتک حرمت مراجع و اماکن متبرک  و مجازات مرگ برای مخالفان می داند...
رهبری که برای پاره شدن عکس امام برادران سابق را سرزنش و توبیخ می کردند برای حمله به جماران سکوت کرده اند تا برادران امروزشان در قالب طالبان شیعی جدید هر چه می خواهند برای حفظ قدرت پدر انجام دهند تا پسر بزودی بر اریکه نشیند....
قوه قضائیه وادار شده تا با صدور حکم اعدام مردم را بترساند اما دریغ که در خانه ایمان و امید؛ مرگ نیست مگر زیبایی که زینب در کربلا دید...
خسرو خوبان سر خورده از اینکه اجازه کشتار و قتل ندارد از پست منصوب شده استعفا می دهد...
مشایی دسته گل دیگری به اصول گرایان هدیه می دهد تا نیروهای بسیج از خود بپرسند اگر خاتمی چنینی تصویری می گرفت ما چند هفته باید به دستور عالیجنابان کفن پوش می شدیم؟


سیمای ضرغامی از فرصتی که به علی مطهری داده پشیمان است...
دبیر شورای نگهبان که شاهکار سقوط جمهوریت نظام سالیانی است توسط او پیش می رود تهدید به ترور سران جنبش را از تریبون نماز جمعه علنی می کند که مردم اگر ملاحظات رهبری را نداشتند خود می دانستند چه کنند با سران فتنه!!!
پس از ترور خواهر زاده موسوی در عاشورای حسینی این بار طالبان در قزوین به سوی شیخ مهدی کروبی آتش می گشاید تا مشخص شود سلاحهایی که مردم را می کشند در دست چه گروهی است و تروریستها کدامین گروه را بستر فعالیت خویش ساخته اند...
گروهی از دوستان عاقل هشدار می دهند که این وضعیت بحرانی زیاد دوام نمی آورد و خشونت تنها سراشیبی سقوط را تند تر می کند.
اما پسر بر سکوت پدر خون می طلبد و از هیچ جنایتی ابایی ندارد...
اما مردم بی هیچ ترسی آرام با صلح و مهربانی حتی با دشمنان به پیش میروند تا حماسه دیگری در تاریخ این سرزمین شکل بگیرد
جریان آرام این رود هر مانعی را از سر راهش بر می دارد.
این راه سبز امید است که بی خشونت آزادی را می خواهد بر خلاف اسلافش که آزادی را با خشونت تصاحب کرد این جنبش تصمیم دارد به سویی گام بر دارد که قدرتمندان را به این حقیقت برساند که دیگر خشونتش برای او سودی ندارد و چاره ای برای قدرت باقی نگذارد ز آنکه تن به آزادی دهد.
شاید بیانیه 17 جنبش گویای این حقیقت است که اگر صدای انقلاب ملت را بشنوید دیگر این ملت شما را به دست قانون مهربانی خواهد سپرد نه جوخه های اعدامی که شما مخالفان را به آن می سپارید...
بیانیه 17 آشکارا فریاد می زند که خشمش مهربانیش را از او نخواهد گرفت...
جنبش در بیانیه 17 می گوید که مخالفش را نیز به رسمیت می شناسد و از خشونت مخالفش در تحیر است که راه گفتگو راه حل اختلافات آدمیان است نه زبان تفنگ و گلوله...
جنبش سبز با بیانیه 17 نشان داد که با هوش تر و شجاع تر از آن است که فرزند جوان محفل حجتیه بتواند آنرا با خشونت متوقف کند.
از تمامی روزنه ها نور تابیدن گرفته ولی حقیقت روز را کتمان می کنند نشستگان در سایه تاریک قدرت...
ولی خورشید چون به میانه آسمان برسد در این سایه کسی نمی ماند آری هنوز صبح است که مرتضوی دیگر در زیر این سایه( که هر دم دارد کوچکتر می شود ) جایی ندارد، او مجرم کهریزک است با گزارش مجلس اما او نیز فقط یک مهره اجرای فرمان محفل مصباحیه است...
سحر شده اما باید صبور بود تا آفتاب چنان بتابد که در تاریکی نشستگان را نیز به باور نور و آزادی برساند...
و این صبر مهربانی می خواهد نه خشم...