۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

یتبعون احسنه

نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
شعاری است که حامیان دولت کودتا از آن می خواهند چماقی بسازند و برخی دوستان کم توجه سبزها از آن گریزانند چرا که می ترسند دستاویزی برای کودتاچیان گردد!!!
این شعار را نشان این می دانند که علیرغم توصیه های دینی و انسانی ایرانیان سبز نمی خواهند از مظلومان حمایت کنند!!!
اما چنین استدلالی به نظر غیر منطقی و غیر عقلانی به نظر میرسد. شاید اگر شهید چمران نیز زنده بود در خیابانهای تهران همین شعار را فریاد می کرد. امروز سرزمین سبزها مورد چپاول عده ای قدرت طلب واقع شده که به نام جانم فدای اسلام دکان باز کرده اند و منافع ملی را به بهانه غزه و فلسطین می فروشند تا کیسه خود را پر کنند. متکبرانه خود حقیرشان را ما خطاب می کنند و می خواهند میراث استبداد زدگی این سرزمین را وارث باشند، تا به خیال باطلشان سوار بر موج پوپولیسم و عوام فریبی تصاحب کنند ایران را.
رحماء علی الکفار و اشداء بینهم شده اند و می اندیشند که خزر بخشی هایشان و وارونه صدا زدن خلیج همیشه فارس ( آنهم توسط کسانی که اتفاقا خود را صاحب غزه و فلسطین می دانند و جز بدبختی برای ساکنان غزه نداشته اند)از نظر ملت ایران و جوانان با هوش ایران دور می ماند و پاسخی دریافت نمی کند!
چمران در جنگ تحمیلی لبنان و فلسطین را رها کرد و از قضای روزگار جانش را فدای ایران کرد. آنروز دشمن سلاح بدست خارجی بود اما امروز ...
چوانان امروز ایران در مقابل چپاول سرزمینشان توسط روسها و چینی ها و حاتم بخشی به کمونیستهای ونزوئلا و سایر حرکات بی خردانه ای که روی سیاست های قجری را سفید کرده است فریاد می زنند که آماده اند جانشان را نثار ایران کنند!
در قبال فلسطین و لبنان سبزها همان را می خواهند که برای میهن خویش، آرامش، صلح، آزادی برای آنان، حق تعیین سرنوشتشان به دست خودشان. آنها هم حق دارند فریاد بزنند جانشان نه فدای خودکامگی دیکتاتورهای منطقه و نه فدای ایران که فدای غزه و لبنان. آنان نیز چون سبزهای ایران حق دارند صدای خود را به جهان برسانند که طالب صلح و آرامش و عزتند و یقینا با روشهای عاری از خشونت به این هدف خواهند رسید. ولی ما از چمرانها آموخته ایم که اگر بد خواهان قصد چپاول و غارت ایران را داشته باشند وطنمان جایی است که جان را فدای آن خواهیم کرد. همانگونه که ندا ها و سهرابها و محسن ها و ترانه ها در جای جای تاریخ این سرزمین سرافرازانه حتی با آخرین نگاهشان ایران را جاودانه کردند و چون آرش جان در کمان کردند تا از خزر تا خلیج هیشه فارس همیشه ایران بماند.
آقایان از شعار جمهوری ایرانی بر آشفته اند!!!
این ملت ایرانی مسلمان است و ایران هویت ملی و اسلام هویت دینی امروز اوست و همیشه تاریخ یکتا پرست بوده است خسته از این است که بنام دینش عده ای دکان باز کنند و بر گرد خود هاله نور ببینند.
ملت ایران در هراس است از چهره نمایان طالبان شیعی که فرزندان شیعه و سنی و سایر ادیان و مذاهب را به صلابه می کشد و اگر فشار مردم و فریادشان نبود اکنون در خیابانها چوبه های دارشان و تخت های تازیانه شان برای عبرت مخالفان و منتقدان برپا بود. نمی خواهد مقدساتش را به تخت های روان قدرت بیاویزند تا چون اروپای قرون وسطا علم را و عقیده را گردن بزنند و دانشگاهها را ببندند. نمی خواهد اسلام دروغین شان بالا پوش کراهت ظلم شکمبارگان پرواری باشد که عطش زور و زرشان را چون تزویرشان پایانی نیست.
ایرانی ایرانی بودنش را از آزادگیش دارد و با آزادگی هزار و اندی سال پیش اسلام را از آغوش جهالت شمشیر بیرون کشید تا با آن تمدنی بسازد که سالهای طلایی همین دین به حساب می آیند. حال نیز می خواهد طلایه دار صلح و دوستی در جهان باشد تا ملت ایران خاورمیانه را به ساحل صلح برساند و الگویی بی خشونت برای حق طلبی در جهان ارائه کند.
یادمان هست کلام مرد بارانی شهر تفتیده که به نام ملت ایران منادی صلح و دوستی شد و حال جمهوری ایرانی شعاری است بنام صلح و دوستی تا اسلام را جهالت قومی طالبانی مسلک برهاند. شعارهای سبز این ملت را درست بفهمید که جوانان این سرزمین پخته تر از پیرانی هستند که بی آزادگی ایرانی نیز نیستند و جلوه های محراب و منبرشان را پرده ی بر افتاده از خلوتشان رسوا کرده است.