۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

مراسم ختنه سوران علوم انساني ماليد!(مروري بر چند حادثه)


اوايل هفته از بقچه دلارهاي ايران ندايي در اينترنت منتشر شد! هر چند اين اصوات مليح به زبان عربي چندي پيش تلاوت شده بود اما به يكباره مورد توجه قرار گرفت!
اين روزها كه گل به خودي زدن نزد دوستان رايج شده، بقچه دلار هم زد سه كنج دروازه جمهوري اسلامي و به ناگهان همه ديدند....
اي دل غافل همه چيز عربي است و كل ما هم از بيخ، لا تمدن الايراني و اينا!
اما كمي كه دقت كني ميبيني با حال و روز ما پر بيراه نمي گويد اين بقچه دلار!
هر سو كه بنگري از تمدن و هنر چيزي نمي بيني هيچ، كه پاك عربي شده ايم رفت!
بگذاريد از اواخر برويم به اوايل! همين چند روز اخير را مي گويم!
آخرين اتفاق اين است كه كنفرانس سالانه فلسفه در ايران كه قرار بود به رياست يك آقايِ بلندِ عادل برگزار شود، ماليد! اين آقا كه قبلا گفته بود وا‍ژه هاي عربي بركت زبان فارسي هستند، مي خواست هابرماس و فيلسوفان دنيا را جمع كند در ايران كه براي آقا شعر بخوانند و چفيه بياندازند دور گردنشان و الموت الاسريكا بگويند! ظاهر ماجرا حكايت از آن دارد كه يك عده سبز به يونسكو گفتند نرو مي گيرندت! يونسكو هم به بقيه گفت نرويد! فلاسفه هم ديدند فلسفه در ايران قرار است به همراه علوم ديگر، اسلامي شود؛ نرفتند! بنابراين مراسم ختنه سوران علوم  انساني بدون مهمان برگزار خواهد شد! و پس از ختنه بازنگري خواهد گرديد تا حسابي اسلامي شود!
از فلاسفه اي هم كه مي آيند ؛اگر دخالتي در گمراهي علوم انساني داشتند، در كهريزك استقبال خواهد شد! گويا قرار است روي اين فلاسفه سخنراني صورت گيرد! با ميكروفن يا شيشه نوشابه. چه فرقي ميكند؟ حالا فرقش را هم مي كنند در چشم هر كه سوال كرد! اينها جاسوس هستند و بايد گرفت بردشان پيش آن سه جاسوس آمريكايي!
يكي قبل از آخرين اتفاق هم اين است كه، قرار بود از قاره آسيا 10 كشور در مجمع زنان سازمان ملل متحد عضو شوند! توافق شده بود كه ايران هم جزء اين 10 كشور باشد! اما گويا باز هم يك عده سبز رفته اند دم گوش بعضي ها گفته اند زنان سياسي در ايران در بند متادونِ زندان اوين هستند. سازمان ملل هم رفته نگاه كرده، ديده اين حرف حقيقت دارد. البته دبيركل سازمان ملل از آقاي محمود  پرسيده كه زنان در زندان هستند؟ آقا محمود هم گفته ما در ايران اصلا زن نداريم! باور نمي كني بيا نگاه كن. در نتيجه اين اتفاقات علماي سازمان ملل ضمن باور كردن حرفهاي محمود و با توجه به نبود زن در ايران، فتوا دادند كه احتياط واجب آن است كه تيمور شرقي جايگزين ايران شود و همه به تيمور خان راي بدهند! در نتيجه به جاي ايران، تيمور دهم و ايران يازدهم شده است!
(عزيز جان؛ اين تيمور با آن تيمور فرق دارد! timor كشور است وteymor همسايه عزيز ما با يك من سبيل!)
بقيه اتفاقات را هم مختصر مي گويم!
در ميدان كاج يك نفر از خوشحالي قش كرد و عده اي خبرنگار شهروند به جاي اينكه به قش كرده كمك كنند، فيلم مستند براي خودشان ساختند!
آقاي چراغ فرمودند آقا نعمتي براي ايران است كه از همه نعمتهاي جهان بالاتر هستند!
اكبر گنجي عزيز ضمن رعايت بازي جوانمردانه با حريف، چند گل به خودي به خودمان زد تا تعداد آدمهايي كه بايد به آنها فحش بدهيم در اين هفته كم نشود!
ماموران ساعت 5 صبح به خانه متهمان مي روند جهت مهرباني و در همين راستا مادر يكي از متهمان از خوشحالي قالب تهي كرده است!
يك نفر كه نه سال در زندان است، شلاق زده شد!
حكومت چند نفر را آويزان كرد تا نتواند نفس بكشند!
يك زنداني به علت عفونت لثه توسط قاضي معاينه و معالجه شد!
و.....
خبر زياد است. حالا قضاوت كنيد اين خبر ها مي تواند در كشوري با سابقه چند هزار سال تمدن و هنر و ادب اتفاق بيافتد؟
از نظر من هرگز امكان ندارد! وقتي هر روز دروغ مي گوييم و دروغ مي شنويم و هر روز سكوت مي كنيم تا يك افتضاح در عرصه بين المللي خلق گردد و هر روز فقط به فرياد هاي دردمندانه مظلومان گوش مي دهيم و كاري نمي كنيم! وقتي ....
به نظرم مي رسد بقچه دلار راست مي گفت. ديگر تمدن كورش و فرزندان شاهنامه به تاريخ پيوسته اند و اينجا فقط قبيله اي وحشي حكومت دارد كه انسانها و انسانيت را مي درد...
اما هنوز دير نشده! « راستي» را از خودمان شروع كنيم و يادمان باشد ادب مرد به ز دولت اوست! شايد اين كهن بوم و بر زنده شود به نيكي مردمانش كه جز اين كسي را اميدي نيست!